مائده آقائیپور
دکترای تخصصی روانشناسی بالینی
رواندرمانی چطور مغز را تغییر میدهد؟
رواندرمانی چطور مغز را تغییر میدهد؟
نگاهی علمی و ملموس برای مراجعان
وقتی به رواندرمانی فکر میکنیم، معمولاً تصورمان گفتوگوی دو نفرهایست که در آن فردی به حرفهایمان گوش میدهد و توصیههایی میدهد. اما واقعیت این است که رواندرمانی علمی و حرفهای، فرایندی مبتنی بر مغز است. گفتوگوهایی که در جلسه درمان اتفاق میافتند، صرفاً ردوبدل شدن کلمات نیستند، بلکه مجموعهای از تجربههای عاطفی جدید هستند که بهطور واقعی مغز را تغییر میدهند.
مغز انعطافپذیر است؛ رواندرمانی از این ویژگی استفاده میکند
مغز انسان برخلاف آنچه قبلاً تصور میشد، در بزرگسالی هم میتواند تغییر کند. این ویژگی را انعطافپذیری عصبی یا نوروروانپلاستیسیته مینامیم. یعنی با تجربههای تازه، مسیرهای عصبی جدیدی ساخته میشوند و عملکرد مغز میتواند اصلاح شود.
رواندرمانی یکی از مؤثرترین تجربهها برای فعال کردن این فرایند است. بهویژه در درمان اختلالات شخصیت، ترومای دوران کودکی، افسردگی و اضطراب مزمن.
رواندرمانی چگونه بر مغز اثر میگذارد؟
در جلسات رواندرمانی، آنچه اتفاق میافتد چیزی فراتر از گفتوگوست. شما با یک فرد ایمن، همدل و حرفهای وارد نوعی رابطهی تنظیمکننده میشوید. در این رابطه:
- بخشهایی از مغز که با ترس، هشدار و خاطرات دردناک درگیر هستند، آرام میگیرند.
- بخشهایی که مسئول تصمیمگیری، تعادل هیجانی و درک پیچیدگیها هستند، تقویت میشوند.
- شبکههایی که شما را درگیر افکار تکراری، احساس بیارزشی یا خیالپردازی میکنند، دوباره سازمان پیدا میکنند.
بیایید نگاهی دقیقتر به بخشهای کلیدی مغز بیندازیم که در رواندرمانی تحت تأثیر قرار میگیرند:
1. آمیگدالا (مرکز هشدار و ترس)
نقش: آمیگدالا مثل آژیر خطر مغز عمل میکند. اگر کسی فریاد بزند، اگر خاطرهای دردناک را به یاد بیاورید، یا اگر احساس طرد شدن کنید، این ناحیه فعال میشود.
در آسیبهای روانی: افرادی که اضطراب بالا، اختلالات شخصیت یا تروما دارند، معمولاً آمیگدالایی بیشفعال دارند که دائماً در حالت آمادهباش است.
تأثیر رواندرمانی: ارتباط امن و منظم با درمانگر باعث میشود مغز یاد بگیرد همهی تجربهها خطرناک نیستند. این آرامسازی تدریجی، فعالیت آمیگدالا را کاهش میدهد. یعنی بدن و ذهن یاد میگیرند چگونه از حالت جنگ یا گریز خارج شوند.
2. هیپوکمپ (مرکز حافظه و زمینه هیجانی)
نقش: هیپوکمپ خاطرات را ذخیره میکند، بهویژه خاطراتی که بار هیجانی دارند. اما نه صرفاً بهشکل اطلاعات، بلکه با حس آن خاطره.
در آسیب روانی: خاطرات دردناک دوران کودکی یا روابط آسیبزا میتوانند بهصورت ناهشیار باقی بمانند و واکنشهای بزرگسال امروز را شکل دهند.
تأثیر رواندرمانی: با صحبت کردن، بازسازی روایتها، و تجربهی همدلی، این خاطرات دوباره فعال میشوند، اما این بار در بستری ایمن و تنظیمشده. بهاینترتیب، بار هیجانی خاطرات کاهش مییابد و مغز آنها را به شکل سالمتری بازنویسی میکند.
3. قشر پیشپیشانی (مرکز منطق، تعادل و خودتنظیمی)
نقش: این بخش مغز کمک میکند هیجانها را تنظیم کنیم، بین احساس و رفتار فاصله بگذاریم، تصمیم بگیریم، یا درباره خود فکر کنیم.
در آسیب روانی: افراد دچار اختلالات شخصیت یا تنظیم هیجانی ضعیف، معمولاً قشر پیشپیشانی غیرفعالتر یا ناکارآمدتری دارند.
تأثیر رواندرمانی: با تجربهی رابطهای باثبات، تکنیکهای آزمون شده و مبتنی بر شواهد پژوهشی و گفتوگو درباره احساسات، این ناحیه تقویت میشود. بههمین دلیل است که مراجعان میگویند کمکم توانستم احساساتم را بفهمم، دیگر فوری واکنش نشان نمیدهم یا میتوانم مکث کنم.
4. شبکه پیشفرض مغز (Default Mode Network)
نقش: این شبکه در حالتهای استراحت فعال میشود و درگیر افکار خودبازتابدهنده، خاطرات، و آیندهنگری است.
در اختلالات: گاهی این شبکه بیشفعال میشود و باعث نشخوار فکری، خودانتقادی یا خیالپردازیهای افراطی میشود.
تأثیر رواندرمانی: تمرکز بر لحظهی حال، ذهنآگاهی در گفتوگو، و تجربهی رابطهی واقعی باعث تنظیم مجدد این شبکه میشود. مراجعان احساس میکنند کمتر در ذهنشان گیر میکنند و حضور بیشتری در زندگی واقعی دارند.
پس رواندرمانی فقط حرف زدن نیست
رواندرمانیِ علمی، تجربهای ایمن، تنظیمکننده و مبتنی بر مغز است. وقتی با درمانگر خود وارد یک رابطهی درمانی میشوید، شما دارید ذهنتان را بازسازی میکنید.
و مغز، بهواسطهی همین رابطهی تازه، شروع به یاد گرفتن چیزهایی میکند که شاید هیچوقت در کودکی فرصت یادگیریشان را نداشتهاید.
این یک مسیر انسانی، عمیق و علمی برای ساختن نسخهی سالمتری از خودتان است.
دکتر مائده آقائیپور | روانشناس بالینی
رواندرمانی علمی، مبتنی بر مغز، و ریشهدار در رابطه انسانی